کلاس پنجمی ها کلاس پنجم (د)دبستان شهید باهنر بوشهر وبلاگی برای همه ی گلهای خوشبوی کلاسم |
|||
28 / 11برچسب:, :: 13:44 :: نويسنده : آموزگار مریم عباسی
کریم خان زند
کریم خان زند و شیوه رفتاری او
کریم خان زند
در درگیریهایی که پس از کشته شدن "نادرشاه" افشار رخ داد، از میان کسانی که در بیرون از خاندان نادر به جستجوی تاج گمشدهی او برآمدند، پیروزی به یک سرکردهی گمنام خاندان زند رسید. با آنکه او هیچگاه خود را پادشاه نخواند در درازای نزدیک 30 سال پادشاه بخش بزرگی از ایران بود. تنها بخشی که از سوی کریمخان زند به گونهای، جداسَریاش (استقلالاش) پذیرفته شد بخش خراسان بود که در دست خاندان نادر شاه افشار برجای ماند. او خود را وکیل، وکیلالسلطنه، و وکیلالرعایا میخواند و بنیانگذار فرمانروایی زندیه شد. زندیان یک شاخه از کوچنشینان لَک و لُر فیلی بودند که در واپسین سالهای دوران صفوی، در بخشهای علیشکر در نزدیکهای قلعهپری (=پیری) در جنوبشرقی ملایر سر میکردند و همانند دیگر طایفههای کرد و لر در آن نزدیکیها با پشتیبانی از کاروانها و گاهی رهزنی آنها زندگی خود را به سر میآوردند. این خاندان در زمان پایان یافتن عصر صفوی به اردوی عثمانیهای ترکلشکر که نهاوند و همدان را هم اشغال کرده بودند، دستبرد میزد و همچنین به انگیزهی دشواریهایی که در آن زمان برای نادر به وجود آورده بودند، شمار فراوانی از آنها به دستور نادر به خراسان کوچانده و در نزدیکیهای ابیورد و گز جای داده شده بودند. جوانی کریمخان در خراسان به سختی به سر شد و یک بار به دستور نادر در یک چاه تاریک زندانی شد و حتی بعدها که به سربازی در سپاه نادر کار را آغاز کرد، با وجود مهری که سردار او «مصطفی قلیخان شاملو»، به وی داشت آنچنان پیشرفتی در کار اون رخ نداد. چنان تنگدست بود که یکبار ناچار شد زین اسپی را از کارگاه زینساز اردو بدزدد، ولی چون دید زینساز به خاطر آن بازخواست خواهد شد، پنهانی آن را به جای خود بازگرداند. او با وجود اینکه شمشیرزنی چالاک و سوارکاری ماهر بود، در سپاه نادر هرگز به والایی نرسید و پس از نادر با توجه به ناخرسندی از کوچانده شدناشان به همراه برادران و جوانان خاندان زند به ملایر بازگشت. در راه بازگشت با حاکم همدان «مهدی علیخان» به زد و خورد پرداخت و به دلاوری و پهلوانی پُرآوازه گشت. یک بار هم بُنه و بار حاکم اردلان که سیم و زر بود به غارت برد و با آن غنیمت توانست شمار بیشتری سرباز گرد خود آورد. با «علیمردخان» بختیاری نیز پیوند دوستی برقرار کرد و با یاری او توانست اسپهان (اصفهان) را که کمابیش ویران شده بود از «ابوالفتحخان بختیاری» که از سوی «شاهرخ افشار» حاکم بود بگیرد. سپس با وی و علیمردخان همداستان شدند که باهم یک تن از بازماندگان صفویان را به شاهی بردارند. شاهزادهای را هم که «سیدابوتراب» نام داشت و نوادهی دختری «سطلان حسین» بود به نام اسمعیل سوم بر تخت نشاندند. ولی پس از آن با برخوردهایی که میان ایشان رخ داد اسپهان به دست کریم خان زند افتاد و او خود را وکیلالرعیا خواند. یکی از سرداران نادر یعنی «آزادخان افغان» که پس از نادر به اندیشهی تاج و تخت افتاده بود، از ملایر تا اصفهان به دنبال کریمخان افتاد و کریمخان به شیراز گریخت. البته سپاه آزادخان افغان در راه شیراز و در منزل "خشت" از کریمخان شکست سختی خورد (1168) و کریمخان در شیرازی جای گرفت. کریمخان زند سالها برای خواباندن شورشها در راه شیراز، تهران، استرآباد و ارومیه و... بود و سرانجام یکی از مدعیان به نام «محمد حسنخان قاجار» که آذربایجان را از آزادخان افغان گرفته بود (1169) در لشکرکشی و آفند (حمله) به شیراز و کریمخان، پیروز نشد و سپاهاش پراکنده گشته و در استرآباد در راه گریز از دست «شیخعلی خان زند»، پای اسباش در گل فرو رفت و یک تن از نوکراناش به نام «سبزعلی» او را کشت (1171) بعدها فرزندش «آغا محمدخان» که چندی حاکم آذربایجان بود و به دست «عادلشاه افشار» از مردی افتاده بود و خصی شده بود با برادرش «حسینقلی خان جهانسوز » به دربار کریم خان آمدند. کریم خان شهر شیراز را پایتخت خویش ساخت و در آن سازههای بی همتایی بنا کرد. ارگ کریم خانی، مسجد وکیل، بازار وکیل، گرمابه وکیل را ساخت و بازرگانی را به بهره گیری از امکانات شرکتهای اروپایی رونق بخشید. امنیت و آرامش را به کشور بازگرداند ولی سالهای واپسین عمرش، به سبب مرگ یک فرزند جوان و همسر محبوباش در تلخکامی گذشت و بیماری سل که وی در سالهای پایانی عمر از آن رنج میبرد سرانجام به همراه یک قولنج حاد او را از پا درآورد. (1193) کریم خان مردی شادمانروی، شوخ، و بزمدوست بود. در سواری و جنگآوری بسیار دلاور و چیرهدست بود. ساده، نیکاندیش و دادگر بود و تا جایی که شدنی بود از سختگیری دوری میجویید. در هزینهها روش بهینه را بهکار برده و سادهپوشی پیشه کرده و چیت ناصرخانی که از بروجرد برایش میآوردند میپوشید و گهگاه در صورت نیاز بر آرنجاش وصله میزد. به دانشمندان و دانشجویان احترام میگذاشت و در کار دین پیورزی و تعصب نداشت و به خرافات همهگیر، بیباوری و بیاعتقادی نشان می داد. این رفتارهای نیک، بخششها، ساختن دوست از میان دشمنان، احترام به باورهای دینی و دوری جستن از سختگیری مذهبی، دوران جوانی سخت و دلاوریهای جنگی فراوان باعث میشود میان کریم خان زند و کورش بزرگ همسانیها و هماهنگیهایی که تنها ویژهی این دو شخص است ببینیم. موضوعات مرتبط با تاریخ پنجم ابتدایی درس افشاریه -زندیه نظرات شما عزیزان:
باعرض سلام.مطلب راخواندم خیلی خوب بود.اگرمیشودازهرمطلبی که می نویسیدپرسش هم بدهید.خداحافظ
درباره وبلاگ . خدایا خارج کن مرا از تاریکی های فکر ،وروشنی ببخش دلم را به الطاف بی کرانت . ای بی نهایت مهربان . آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||
|